چطور احساسات خود را در موقعیتهای سخت مدیریت کنیم؟
همه ما در موقعیتهایی قرار گرفتهایم که احساساتمان به شدت تحریک شدهاند. شاید برخورد با همکار یا حتی یک عضو خانواده باعث شده باشد احساس خشم یا ناراحتی کنیم. اما چطور میتوانیم در چنین لحظاتی احساسات خود را مدیریت کنیم و بهترین نسخه از خودمان را نشان دهیم؟ تجربه “سنا”، یکی از مدیران موفق، میتواند در این مسیر به ما کمک کند.
تجربه سنا
سنا یک مدیر خونسرد و حرفهای بود که به ندرت احساساتش را بروز میداد. اما در یکی از جلسات کاری با همکارش “تیام”، به شکلی غیرمنتظره کنترل خود را از دست داد. تیم با لحنی که از نظر سنا بیاحترامی و بیاعتنایی به نظر میرسید، ایدههای او را زیر سؤال برد. سنا که احساس کرد تخصصش نادیده گرفته شده، صدایش را بالا برد و جلسه به شکلی ناخوشایند پایان یافت.
این اتفاق برای سنا که معمولاً فردی آرام و متعادل بود، بسیار ناامیدکننده بود. او احساس کرد که تواناییاش در کنترل احساساتش به چالش کشیده شده است. اما آیا واقعاً مشکل او ناتوانی در تنظیم هیجانی بود یا مسئله عمیقتری وجود داشت؟
چرا چنین اتفاقی افتاد؟
تحلیل ماجرا نشان میدهد که استرس و خستگی نقش مهمی در واکنش سنا داشت. او قبل از جلسه با چندین مشکل خانوادگی و کاری دست و پنجه نرم کرده بود و ظرفیت احساسیاش تحلیل رفته بودند. این وضعیت باعث شد تا واکنش او شدیدتر از حد معمول باشد.
علاوه بر این، سبک کاری و رهبری متفاوت سنا و تیام نیز به این مشکل دامن زد. سنا به دادهها و تخصص خود اتکا میکرد و انتظار داشت که دیگران به ایدههای او احترام بگذارند. در مقابل، تیام فردی نتیجهگرا بود که ترجیح میداد از روشهای اثباتشده استفاده کند. این تفاوت در سبکها باعث شد تا هر دو نتوانند دیدگاه یکدیگر را درک کنند و تنش ایجاد شود.
واکنشهای طبیعی به تحریک احساسی
در مواجهه با موقعیتهای سخت، افراد معمولاً یکی از این چهار واکنش را نشان میدهند:
- مبارزه: بحث کردن، پافشاری بر دیدگاه خود یا نشان دادن رفتار تهاجمی.
- فرار: اجتناب از موقعیت یا حتی ترک گفتگو. ممکن است افراد پس از این واکنش احساس نارضایتی طولانیمدت داشته باشند.
- یخزدگی/بیحسی: خاموش شدن احساسات و قطع ارتباط. یعنی فرد در جلسه باشد اما دیگر قادر در پاسخگویی نباشد. این واکنش میتواند به ناتوانی در تصمیمگیری یا کاهش اثربخشی فرد منجر شود.
- خودشیرینیکردن : تلاش برای خشنود کردن دیگران به قیمت نادیده گرفتن خواستههای خود. این رفتار ممکن است باعث کاهش اعتمادبهنفس شود.
چطور محرکهای احساسی خود را بشناسیم؟
شناخت محرکها یکی از اولین گامهای تنظیم هیجانی است. محرکها همان عواملی هستند که باعث واکنش شدید احساسی میشوند. برای شناسایی محرکهای خود، میتوانید از این سؤالات کمک بگیرید:
- چه موقعیتهایی باعث میشوند احساس خشم یا ناراحتی کنم؟
- در این لحظات چه چیزی باعث تشدید احساسات من میشود؟
- چه سبکهای رفتاری یا کاری برای من چالشبرانگیز هستند؟
شناخت این موارد به شما کمک میکند تا در آینده بهتر با آنها مواجه شوید.
چگونه احساسات خود را بهتر مدیریت کنیم؟
برای اینکه بتوانیم در موقعیتهای سخت بهتر عمل کنیم، پنج گام کاربردی وجود دارد:
- محرکهای خود را بشناسید. از آنچه در قسمت قبل به آن اشاره شد استفاده کنید تا دریابید چه چیزهایی شما را تحریک میکند؟ سبک ارتباطی و شخصیتی اطرافیانتان را بشناسید تا بتوانید بهتر با آنها تعامل کنید. سنا پس از این تجربه تصمیم گرفت بیشتر درباره سبکهای مختلف کاری بیاموزد و روشهای ارتباطی خود را متناسب با آنها تنظیم کند.
- اهداف احساسی تعیین کنید. پیش از ورود به موقعیتهای پرچالش، کلماتی مثل “آرام، قوی، شفاف” را بنویسید و در طول مکالمه به آنها فکر کنید. این روش ساده به شما کمک میکند حتی در شرایط دشوار کنترل خود را حفظ کنید.
- زمانبندی مناسب انتخاب کنید. اگر خسته یا تحت استرس شدید هستید، در صورت امکان زمان جلسه یا گفتگو را تغییر دهید. برنامهریزی مناسب میتواند از بروز واکنشهای ناخواسته جلوگیری کند.
- از سؤالات باز استفاده کنید. اگر احساس کردید خشم شما در حال افزایش است، به جای جملات مستقیم از سؤالاتی مثل “چه گزینههای دیگری داریم؟” استفاده کنید. این رویکرد نه تنها به شما زمان بیشتری برای تفکر میدهد، بلکه فضای گفتگو را نیز آرامتر میکند.
- انرژی خود را مدیریت کنید. وقت و انرژی خود را صرف ارتباطی نکنید که مدام شما را خسته و کلافه میکند. یاد بگیرید که روی مسائل مهمتر و ارتباطاتی که به رشد شما کمک میکنند تمرکز کنید.
کلام آخر
دیدیم که تنظیم احساسات به معنای سرکوب آنها نیست. بلکه به معنای درک احساسات، شناسایی محرکها و انتخاب واکنشهای بهتر است. همانطور که سنا با آموختن این مهارتها توانست به یک مدیر متعادلتر تبدیل شود، شما هم میتوانید در موقعیتهای سخت بهترین نسخه از خودتان باشید.
References: